در دوران بـــرزخي ...




 


 


  ما کوتاه-ترين ديواريم .  


 


  


جهت منبع مطلب يا عنوان اصلي به پيوند بالا اشاره کنيد


 (((شايد شنيده باشيد که يکي به ديگري ميگه : « از ديوار ما کوتاه-تر پيدا نکردي »؟! چند دهه-ست که متاسفانه اين ديوار کوتاه، کسي جز مردم کوچه وُ بازار ، نبوده-اند . کسانيکه روز بروز قدرت خريدشان کمتر وُ کمتر ميشود . يادم نميره وقتيکه مجلس داشت قانون هدفمندي سوخت وَ انرژي رو تصويب ميکرد، اکثريت نمايندگان وَ رئيس جمهور وقت، با افزايش قيمتها وَ دادن يارانه چه در باغ سبز وَ مدينه-ِي فاضله-اي رو براي مردم نماييش ميدادند. مردم ناآگاه هم به گرفتن ماهي 45 هزار تومن، انقدر ذوق-زده شده بودند که به هشدارهاي اقتصاد دانهاي خبره وَ دلسوز پشت کرده وَ اعتنايي نميکردند. يادش بخير دکتر سبحاني اقتصاد دان وَ دلسوز مجلس ميگفت: "ميخواهيد قيمت سوخت وَ انرژي  رو به سطح «فوب خليج فارس وَ کشورهاي پيشرفته برسونيد، مگه ما به متخصصين وُ کارکنان مملکت همان دستمزد اين کشورها رو ميديم؟! نفت وُ نيروي کار از خودمونه ، اونها ساعتي چند دلار حقوق ميگيرند، چه ربطي به ما داره؟»" اون زمان حداقل دستمزد کارکنان اون کشورها، حداقل ساعتي هشت دلار بود! الان که حتما کمتر از 12 دلار نيست . بزرگترين بهانه-ي نمايندگان وَ مسئولين هم اين بود : « تا وقتيکه قيمت سوخت وُ انرژي انقدر ارزونه، ميليون، ميليون ليتر سوخت مملکت رو به کشورهاي همجوار قاچاق ميکنند، مصرف سوخت داخلي هم که صرفه جويي نميشود وَ اين اقدامات بهترين پيشگيري از ثروت ملي-ست » . جان کلام کار خودشان را کردند وَ بهاي سوخت وَ انرژي رو به چند برابر رساندند، ولي نه توانستند جلوي قاچاق سوخت رو بگيرند وَ نه توانستند کمک چنداني به صرفه جويي انرژي بکنند! دستاورد اين مصوبات وَ اقدامات روز بروز فقط قدرت خريد مردم را کمتر وَ کمتر کرد تا رسيديم به اوضاع امروز که مجددا ميخواهند سوخت را سهميه-بندي کرده وَ بعد هم احتمالا قيمت سوخت را گرانتر کنند . قاچاق سوخت وَ اصراف در مصرف آن، ناشي از سوء مديريتهاست، مردم چه گناهي کرده-اند که هنوز هم بايد تاوان اشتباهات وَ بي-کفايتي برخي مسئولين را بدهند؟؟؟ . _ عبد عا صي)))


 


   به گزارش «تابناک»؛ از يک سو دولت همچنان در حال اجراي سياست بزرگنمايي افزايش قاچاق سوخت است و از سوي ديگر، برخي مسئولان بحث سهميه بندي و پيشنهاد افزايش نرخ ها را پيش مي کشند.
از طرف ديگر، برخي ديگر از مسئولان دولتي مدام در حال تکذيب ادعاهاي مطرح براي افزايش نرخ بنزين هستند؛ اما اخبار شنيده شده از درون مجلس و به ويژه کميسيون انرژي مجلس حکايت از اين دارد که دولت عزم خود را براي افزايش بهاي حامل هاي انرژي جزم کرده است و ديري نخواهد گذشت، اين سناريو به اجرا درخواهد آمد.
بهانه دولت براي افزايش قيمت بنزين اين است که با افزايش نرخ دلار در ايران، قاچاق سوخت افزاييش پيدا کرده و براي مهار اين قاچاق، بايد قيمت ها افزايش پيدا کند؛ اما پرسش مطرح در اين ميان، اين است که چرا نرخ دلار افزايش پيدا کرده و مسئولان به جاي پيدا کردن راهکار براي بالا بردن ارزش پول ملي، ترجيح مي دهند، فشار بر روي مردم را بيشتر کنند؟!
هدايت الله خادمي در گفت وگو با تابناک در خصوص اين موضوع اظهار داشت: به نظر مي رسد، سهميه بندي بنزين اجتناب ناپذير است و به احتمال زياد، دولت در چند روز آينده اين کار را عملياتي کند و پس از سهميه بندي نيز به کساني که خارج از سهميه خود بخواهند بنزين استفاده کنند، نرخ دوم داده خواهد شد و به اين ترتيب بنزين را در کشور گران خواهند کرد.
اين نماينده مجلس گفت: در سال هاي گذشته، آنقدر بد عمل کرده ايم که وضعيت کشور به اين روز افتاده است. ايران نبايد بنزين وارد کند، بلکه ما بايد صادرکننده بنزين باشيم.
اين عضو کميسيون انرژي در مجلس گفت: اساسا اينکه گفته مي شود، قيمت بنزين در ايران ارزان است حرف درستي نيست. ارزش پول ملي ما کم شده و چون اين روال همواره در حال تکرار است، هميشه مي گوييم که بنزين ارزان است. اگر بنزين هر ليتر 10 هزار تومان هم بشود، چهار ماه ديگر که دلار گرانتر شد، مي گوييم بنزين در ايران ارزان است.
اين نماينده مجلس افزود: در کشورهاي ديگر، نرخ برابر پول ملي آنها با دلار ثابت است و هيچ اتفاقي براي قيمت بنزينشان نمي افتد؛ اما چون ارزش پول ملي ما کاهش پيدا کرده، مي گوييم بنزين ارزان است. از نظر من، بنزين در ايران ارزان نيست، در کشور امارات نرخ نوسان درهم و دلار برابر است؛ بنابراين نرخ بنزين هميشه دو دلار مي ماند.
وي همچنين ادامه داد: اگر دولتمردان ما راست مي گويند که قيمت بنزين صرف ندارد و نسبت به کشورهاي همسايه ارزان تر است، ارزش پولي ملي را بالا ببرند تا بنزين را گران کنند. ما کشور را بدبخت کرده ايم، حال آنکه بايد پالايشگاه مي ساختيم و بنزين توليد و به جاي نفت خام بنزين صادر مي کرديم.
اگر امروز به جاي نفت خام بنزين صادر مي کرديم، تحريم نمي شديم. کساني که در اين سال ها وزير بوده اند، براي خارجي ها خدمت نموده و کاري کرده اند که ما کشوري تک محصولي باشيم و همين باعث شده کساني که ما را تحريم مي کنند، ديده نشوند و تنها با جلوگيري از خام فروشي نفت، مانع از کار ما شوند.
وي همچنين يادآور شد: وقتي ما اينقدر بد عمل کرديم، معلوم است به اين گرفتاري ها دچار شويم. الان هم براي اينکه آقايان عملکرد خودشان را ماستمالي کنند و نخواهند بنزين بيشتري وارد کنند، مي خواهند مصرف داخلي را کم کنند. آسان ترين راه هم براي آنها اين است که بنزين را سهميه بندي کنند. دولت هاي ما ياد گرفته اند، هر جا به مشکلي مي خورند، فشار را بر مردم زياد کنند. اينها به جاي اينکه چاره سازي کنند تا ارزش پولي که کمتر از يک سال به اين روز افتاده، افزايش دهند، همين را نهادينه مي کنند و براي جبران خسارات خودشان قيمت ها را بالا مي برند.


 


  بازنويسي : عبد عا صي


 




از ابتداي سال 94 به ما اعلام شد که صداوسيما هيچ همکاري با موسسه ثامن الحجج ندارد.


احسان عليخاني مجري و تهيه کننده تلويزيون عصر امروز شنبه 30 تير با حضور در برنامه حالا خورشيد درباره اخبار منتشر شده پيرامون ارتباط وي و موسسه ثامن الحجج توضيح داد.


به گزارش عصرايران به نقل از ايلنا احسان عليخاني با اشاره به اينکه حضور اسپانسر‌ها در شبکه‌هاي تلويزيوني صداوسيما از اوايل دهه 90 آغاز شده است گفت: تا اواخر دهه 80 به هيچ عنوان اسپانسر‌ها در تلويزيون حضور نداشتند و از اوايل دهه 90 به دليل مشکلات مالي که به وجود آمده اسپانسر‌ها وارد تلويزيون شدند زيراصداوسيما بودجه کافي براي توليد برنامه‌ها را نداشت.


وي با اشاره به اينکه او يک حثيت به عنوان تهيه کننده و يک حيثيت به عنوان مجري دارد گفت: سال 91 به صداوسيما پيشنهاد همکاري و مشارکت در ساخت برنامه از سوي موسسه ثامن الحجج داده شد و صداوسيما بعد از بررسي مجوز‌هاي موسسه به مااعلام کرد که مي‌توانيم برنامه را توليد کنيم و همکاري کنيم.


احسان عليخاني: پرداختي ثامن الحجج به صدا و سيما براي 6 برنامه درطي 3 سال بود/بدون مجوز حق تبليغ پشمک را نيز نداريم/هزار تومان وام از هيچ جايي نگرفته‌ام


وي ادامه داد: در صداوسيما من مجري و تهيه کننده بدون مجوز حق نداريم حتي يک پشمک را تبليغ کنيم و طبيعي است که سازمان و صداوسيما نيز براي همکاري با اين موسسه به مجوز‌هاي صادر شده از سوي نهاد‌هاي ديگر همچون بانک مرکزي استناد کرده است.


عليخاني با اشاره به انتشار دريافت رقم سه ميليارد تومان براي توليد برنامه از سوي موسسه ثامن الحجج گفت: مبلغ پرداخت شده از سوي اين موسسه به صداوسيما براي شش برنامه بوده که از سال 91 تا پايان سال 93 ساخته شده است و اين برنامه‌ها شامل، برنامه دو نيمه سيب، لحظه تحويل سال 92، ماه عسل در سال 92، برنامه سه ستاره، تحويل سال 93، جشن 20 سالگي شبکه سه، برنامه بهار نارنج بوده است.


وي ادامه داد: در هر کدام از اين برنامه‌ها بيش از 150 نفر به مدت سه الي چهار ماه فعاليت مي‌کردند و تمام پرداخت‌ها داراي اسناد مشخص است که توسط نهاد‌هاي نظارتي صداوسيما بر آن‌ها نظارت مي‌شود.


وي ادامه داد: از ابتداي سال 94 به ما اعلام شد که سازمان صداوسيما هيچ همکاري با موسسه ثامن الحجج ندارد و ديگر نمي‌توانيم با آن‌ها همکاري کنيم و بعد از چند ماه نيز حکم انحلال اين موسسه در تابستان صادر شد.


عليخاني با گلايه از اخباري که در برخي از رسانه‌ها منتشر شده است گفت: من هيچ گلايه‌اي از رومه شرق ندارم، اما‌اي کاش رسانه‌ها اسم‌ها را به صورت خوانا و مشخص منتشر کنند و‌اي کاش قبل از انتشار اين مطلب با مديران تلويزيون و شبکه تماس حاصل مي‌کردند.


وي ادامه داد: من هميشه اين فضا را و اين مدل نگاه را نقد کردم که آدم‌ها بعد ازاينکه مورد اتهام قرار مي‌گيرند زمين و زمان را بهانه مي‌کنند تا پاسخگونباشند هيچ منعي وجود ندارد وقتي پرسشي که مي‌شود بايد پاسخگو باشيم اين يکي از ويژگي‌هاي رسانه است.


عليخاني افزود: بنده تا اين لحظه هزار تومان وام از هيچ جايي نگرفته‌ام اصل موضوع چيز ديگري است ما دو مرجع رسيدگي از اين حوزه داريم که يکي از آن‌ها تلويزيون است که کارشناسان زيادي داشته و هر کدام از آن‌ها مو را از ماست مي‌کشند.


وي با بيان اينکه بخشي از مطالبات مردم پرداخت شده است در پاسخ به اين که چرا اين مبلغ به صورت هديه به او داده شده است گفت: بنده چقدر بايد ساده لوح باشيم که يک مجموعه مالي به من بگويد شماره کارت بدهيد تا به عنوان هديه به شما مبلغي واريز کنيم.





 



  بسم الله الرحمن الرحيم  





 



  ‌امشب به بالين حسين زينب عزادار است 


 


تصوير مرتبط


 


تصوير مرتبط


 


تصوير مرتبط


 


تصوير مرتبط


 


 




 امشب به صحرا بي‌کفن جسم شهيدان است شام غريبان است
 امشب نواي بي‌کسان بر بام کيوان است شام غريبان است
 امشب به دشت کربلا نالان يتيمانند تا صبح گريانند
 امشب به روي کشته‌ها در ناله مرغانند چون ني در افغانند
 بر خاک بي‌غسل و کفن رعنا جوانانند خوابيده عريانند
 بر غربت اجسادشان عالم پريشان است شام غريبان است
‌ امشب به بالين حسين زينب عزادار است در غم گرفتار است
 امشب سکينه بر سر نعش پدر زار است تا صبح بيدار است
 امشب فلک حيران ز حال عترت زار است از ديده خونبار است
 زهرا به دور کشته‌ها با خيل حوران است شام غريبان است
 امشب سليمان زمان در گوشه هامون غلطيده‌ اندر خون
 اندر هواي خاتم او بجدل ملعون ديوانه و مجنون
 سازد جدا انگشت شه آن بي‌حياي دون‌ اي چرخ شو وارون
 کي خاتم محبوب حق در شأن ديوان است شام غريبان است
 امشب تن چاک حسين در نينوا بي‌سر در بحر خون اندر
 خوابيده بي‌غسل و کفن با اکبر و اصغر با ياوران يک سر
 اما ز ظلم خولي مردود سگ کمتر در کنج خاکستر
 در کوفه رأسش در تنور گرم مهمان است شام غريبان است
 امشب جناب فاطمه تا صبح در زاري اشک غمش جاري
 «کامي» بحال دختران اندر پرستاري اشک غمش جاري
 «کامي» کند در مطبخ خولي عزاداري اشک غمش جاري
 از ناله‌هاي زار او «خائف» نواخوان است شام غريبان است
 کتاب گيلان، ج2، ص614
 « خائف لاهيجي »






  تهيه وَ تدوين: عـبـــد عـا صـي 






 
برچسب ها: شام غريبان، خائف لاهيجي،

 


 

  بسم الله الرحمن الرحيم  


 


  حماقت هارون . 




 


http://s9.picofile.com/file/8301939442/H8RUNO_R_RASH3D_1.jpg


http://s9.picofile.com/file/8301939776/BOHLUL_1.gif


http://s8.picofile.com/file/8301940042/ZOBEYDEH_ZANE_H8RUNO_R_RASH3D_1.jpg


 آورده اند که خليفه هارون الرشيد در يکي از اعياد رسمي با زبيده زن خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند . بهلول بر آنها وارد شد، او هم نشست و به تماشاي آنها مشغول شد. در آن حال صيادي زمين ادب را بوسه داد، او ماهي بسيار فربه قشنگي را جهت خليفه آورده بود.
هارون در آن روز سر خوش بود امر نمود تا چهار هزار درهم به صياد انعام بدهند . زبيده به عمل هارون اعتراض نمود و گفت : اين مبلغ براي صياد زياد است به جهت اينکه تو بايد هر روز به افراد لشگري و کشوري انعام بدهي و چنانکه تو به آنها از اين مبلغ کمتر بدهي خواهند گفت که ما به قدر صيادي هم نبوديم و اگر زياد بدهي خزينه تو به اندك مدتي تهي خواهد شد.
هارون سخن زبيده را پسنديده و گفت الحال چه کنم؟ گفت صياد را صدا کن و از او سوال نما اين ماهي نر است يا ماده؟ اگر گفت نر است بگو پسند مانيست و اگر گفت ماده است باز هم بگو پسند ما نيست و او مجبور مي شود ماهي را پس ببرد و انعام را بگذارد .
بهلول به هارون گفت : فريب زن نخور مزاحم صياد نشو ولي هارون قبول ننمود . صياد را صدا زد و به او گفت : ماهي نر است يا ماده؟
صياد باز زمين ادب بوسيد و عرض نمود اين ماهي نه نر است نه ماده بلکه خنثي است .
هارون از اين جواب صياد خوشش آمد و امر نمود تا چهار هزار درهم ديگر هم انعام به او بدهند . صياد پولها را گرفته ، در بندي ريخت و موقعي که از پله هاي قصر پايين مي رفت يک درهم از پولها به زمين افتاد . صياد خم شد و پول را برداشت . زبيده به هارون گفت : اين مرد چه اندازه پست همت است که از يک درهم هم نمي گذرد . هارون هم از پست فطرتي صياد بدش آمد و او را صدازد و باز بهلول گفت مزاحم او نشويد . هارون قبول ننمود و صياد را صدا زد و گفت : چقدر پست فطرتي که حاضر نيستي حتي يک درهم از اين پولها قسمت غلامان من شود .
صياد باز زمين ادب بوسه زد و عرض کرد : من پست فطرت نيستم . بلکه نمک شناسم و از اين جهت پول را برداشتم که ديدم يک طرف اين پول آيات قرآن و سمت ديگر آن اسم خليفه است و چنانچه روي زمين بماند شايد پا به آن نهند و از ادب دور است .
خليفه باز از سخن صياد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم ديگر هم به صياد انعام دادند و هارون گفت : من از تو ديوانه ترم به جهت اينکه سه دفعه مرا مانع شدي من حرف تو را قبول ننمودم و حرف آن زن را به کار بستم و اين همه متضرر شدم.


  





 تهيه وَ تدوين: عـبـــد عـا صـي 






 

  بسم الله الرحمن الرحيم  




   کاش ميشد يکي از حال ِ دلم عکس ميگرفت . 



  جهت مراجعه به مرجع متن، يا عنوان اصلي، به پيوند فوق اشاره کنيد  


 


تصوير مرتبط

تصوير مرتبط

 

تصوير مرتبط

تصوير مرتبط

 

تصوير مرتبط

نتيجه تصويري براي فقط خدا از دلم خبر داره

 


تو يکي از روستاهاي اطراف ما، شخصي در حال نماز خوندن بوده_فرض کنيد سي و چند سال قبل- در کنارش کودکي بازي مي کرد . طفل بازيگوش به حوض آب سقوط کرده و نماز گزار محترم بجاي اين که نمازش را قطع کنه و بچه را نجات بده حين نماز و با صداي بلند ميگه : الله اکبر .الله اکبر. شايد يکي بشنوه و کودک معصوم را از آب بيرون بياره
کسي نشنفت و کودک از دست رفت.
راوي اين واقعه مي گفت : اي کاش مي شد مغز آدمي زاده را باز کرد ، شکافت و فعل و انفعالات درون اين چنين مغزي را کنکاش کرد ،وديد چه در اين سر مي گذره وقتي با رويدادي اينگونه روبرو مي شه
- همون حدود سي سال پيش ، ماه هاي پاياني جنگ بود . من بواسطه انگي سياسي از ناحيه خدا نشناسي ،از سپاه اخراج شده بودم . از جبهه نيز بعنوان نيروي کادر محترمانه بيرون رفته بودم .
هنوز دلم با رزمندگان و حال و هواي سنگر ها بود . به صورت آزاد و غير رسمي رفته بودم غرب کشور، مشغول خدمتي در پشت جبهه بودم . جايي که تا آرمان من که خط مقدم بود فاصله ها داشت . اما باز هم جبهه بود و خدمت.
در همان روزها که قرار بود فرزند سومم بدنيا بيايد و. کمي قبل از موقع با تلفن يکي از دوستان خبر شدم همسرم زايمان کرده و پسرم به دنيا آمده .در خانه پولي نمانده بود . به همان دوست گفتم پنج هزار تومان از خودش در منزل ببرد براي هزينه هاي خانهو آنقدر ذهن وفکرم درگير جنگ و حواشي آن و عمليات هاي پي در پي عراق و از دست دادن سرزمين هاي فتح شده بود که اصلاَ فکر نمي کردم يک زن با دو بچه خردسال و يک نوزاد و آن همه مشکلات چگونه درگير است .
در حالي که بود و نبود يکي مثل من در جريان جنگ شايد هيچ اثري نداشت.
- ديروز  نوه ام به دنيا آمد . فرزند همان پسر عزيزم که پانزده روز بعد از تولدش تونستم به شهرضا بيام و ببينمش . از همون لحظه اولي  که مادر و پدر اين نوزاد فهميدند قراره بچه دار بشوند تا ديروز که بسلامتي نوزادشان به دنيا آمد نه تنها مادرمهربان و عزيزش ، بلکه پابپا و حتي بيشتر از مادر اين پسرم بود که در تمام مراحل با توجه و اهتمام کامل به قضيه بدنيا آمدن بچه اش  چه از لحاظ مادي و بيشتر از منظر معنوي و روحي همراه خانمش بود.


-وقتي در بيمارستان با جمع خانواده منتظر اعلام تولد بوديم و پرستار بدنيا آمدن نوزاد را نويد داد،اشکم سرازير شد .


ياد تولد همين پسر افتادم و لحظات سختي که مادرش بدون حضور من گذراند.


چه کرديم ما با خانواده هايمان.


چه کرديم با همسراني که کودک در بغل انتظار کشيدند.


و در همان زمان آقازاده ها در چه وضعيتي بودند و چه نقشه ها براي بهره برداري از جنگ و مملکت و .در سر داشتند.


اي کاش مي شد مغز خودم را در آن زمان بررسي و کندو کاو مي کردم .


چي تو سرم بود ؟!!



« با تشکر از وبلاگ عبدالرسول اميري »

 تهيه وَ تدوين: عـبـــد عـا صـي 



 











 


  بسم الله الرحمن الرحيم  












 پس چرا بادکنک ديگري را بترکانيم؟


  جهت مراجعه به مرجع متن، يا عنوان اصلي، به پيوند فوق اشاره کنيد  





http://s8.picofile.com/file/8295574618/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_2.jpg


 


http://s9.picofile.com/file/8295574900/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_1.jpg


 


http://s9.picofile.com/file/8295575242/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_5.jpg


 


http://s8.picofile.com/file/8295575450/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_4.jpg


 


http://s9.picofile.com/file/8295575626/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_3.jpg


 



      يک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجويان کلاس يک بادکنک باد شده و يک سوزن داد و گفت يک دقيقه فرصت داريد بادکنکهاي يکديگر را بترکانيد. هرکس بعد از يکدقيقه بادکنکش را سالم تحويل داد برنده است. مسابقه شروع و بعداز يک دقيقه من و چهار نفر ديگه با بادکنک سالم برنده شديم. سپس استاد رو به دانشجويان کرد و گفت: من همين مسابقه را در کلاس ديگري برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زيرا هيچکس بادکنک ديگري را نترکاند چراکه قرار بود بعداز يک دقيقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اينچنين هم شد. ما انسانها دراين جامعه رقيب يکديگر نيستيم و قرار نيست ما برنده باشيم و ديگران بازنده. قرار نيست خوشبختي خود را با تخريب ديگران تضمين کنيم. مي توانيم باهم بخوريم.باهم رانندگي کنيم. باهم شاد باشيم. باهم…باهم…
پس چرا بادکنک ديگري را بترکانيم؟




 


 تهيه وَ تدوين: عـبـــد عـا صـي









 






















 


  بسم الله الرحمن الرحيم  












 چو ناکس به ده کدخدايي کند . 




 


http://s8.picofile.com/file/8292713634/AJNABYE_Q8RATGAR_1.jpg


 


http://s9.picofile.com/file/8292713950/HOK_K8ME_SHEKAMPARAST_1.jpg


 


http://s9.picofile.com/file/8292714334/AHMADYNEJ8D_V38NYE_IRAN_1.jpg


 


http://s9.picofile.com/file/8292714768/ASB8B_B8ZYE_KUDAKE_FAQ3R_1.jpg


 


http://s8.picofile.com/file/8292715134/RAHBAR8NE_AADEL_1.jpg


 



 در اين خاک زرخيز ايران زمين / نبودند جز مردمي پاک دين 
 همه دينشان مردي و داد بود / وز آن کشور آزاد و آباد بود 
 چو مهر و وفا بود خود کيششان / گنه بود آزار کس پيششان 
 همه بنده? ناب يزدان پاک / همه دل پر از مهر اين آب و خاک 
 پدر در پدر آريايي نژاد / ز پشت فريدون نيکو نهاد 
 بزرگي به مردي و فرهنگ بود / گدايي در اين بوم و بر ننگ بود 
 کجا رفت آن دانش و هوش ما / که شد مهر ميهن فراموش ما 
 که انداخت آتش در اين بوستان / کز آن سوخت جان و دل دوستان 
 چه کرديم کين گونه گشتيم خوار؟ / خرد را فکنديم اين سان زکار 
 نبود اين چنين کشور و دين ما / کجا رفت آيين ديرين ما؟ 
 به يزدان که اين کشور آباد بود / همه جاي مردان آزاد بود 
 در اين کشور آزادگي ارز داشت / کشاورز ، خود خانه و مرز داشت 
 گرانمايه بود آنکه بودي دبير / گرامي بد آنکس که بودي دلير 
 نه دشمن دراين بوم و بر لانه داشت / نه بيگانه جايي در اين خانه داشت 
 از آنروز دشمن بما چيره گشت / که ما را روان و خرد تيره گشت 
 از آنروز اين خانه ويرانه شد / که نان آورش مرد بيگانه شد 
 چو ناکس به ده کدخدايي کند / کشاورز بايد گدايي کند 

 



 «مصطفي سر خوش»
 





 تهيه وَ تدوين: عـبـــد عـا صـي









 
















تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تور های آنتالیا گروه برنامه نویسی عصر نوین استنطاق Louis در همه جا یک هدف، یک خط happy-school عشق و امید naz-web چطور؟ بهترین رو بخر